تو سکوت شاپرکها، لحظه خواب قناری
هیچکسی صدامو نشنید وقت عشق و بی قراری
من که پاک و ساده بودم، بی ریا دل داده بودم
تو چرا نگاهم نکردی؟!.... زیر پات افتاده بودم
تو هجوم قحطی عشق شونه هات پناه من بود
لمس دستای نجیبت.... اولین گناه من بود
تو شبای عاشقی مون، یه بغل ستـاره داشتی
وقتی که منو می دیدی سر روشونه هام می ذاشتی
حالا باز منتظر هستم دوباره واسم بخونی
دستای منو بگیری قدر عشقمو بدونی
نوشته های دیگران()